M.A.V.I.R.A

M.A.V.I.R.A,

۴۴۹

از رنجی که کشیدم.

برچسب ها: رنجی که کشیدم , ثبت
یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴13:53Mavira
۴۴۸

آن وقت که رنج اشک شد و از چشمانم نبارید

رنجی که کشیدم

هر دو دستمال روی میزم بودن امروز که اومدم دفتر نبودن. اشک هام رو دزدیدن :((((((

ناراحتم:(

برچسب ها: رنجی که کشیدم , ثبت
شنبه نوزدهم مهر ۱۴۰۴12:40Mavira
۴۴۷

از صبح تا این لحظه چندین متال بریک داون رو پشت سر گذاشتم با سر پردرد و چشمهایی که از گریه قرمز شدن به گوشی سر زدم و روزجهانی سلامت روان خورد تو صورتم :))))))))))))))

به قول توییتی تو روز سلامت روان تنها چیزی که ندارم سلامت روانه.

برچسب ها: شرح
جمعه هجدهم مهر ۱۴۰۴13:41Mavira
۴۴۶

این روزا -بلاخص امروز- به حدی بیچاره و ناتوان و حقیر هستم که تمام نوشته‌هام شدت عجزم رو فریاد میزنن. برای همین اینجا نمی‌نویسمشون.

امروز واقعا روز سختیه.

یعنی تا چندسال دیگه هم امروز قراره برام انقدر سخت باشه؟

برچسب ها: چیزهایی هست
پنجشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۴19:44Mavira
۴۴۵

واقن استعدادم تو پیدا کردن اهنگ‌هایی که انگار برای "من" نوشته شدن ستودنیه :)

برچسب ها: من
چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴23:27Mavira
۴۴۴

چون که مغزم داره می‌ترکه از حرف‌ها و سنگها‌ گلوم رو بستن پس میریم سراغ موسیقی روز بیست و یکم

آهنگی برای ساعت ۳ نیمه شب

Melis fis-ne gelir elimzdan🎼

زبان مادری روح آدم رو لمس می‌کنه غمت رو عریان می‌کنه و تمام زخم‌هات رو زنده می‌کنه و این در نوع خودش واقعا جالبه.

میتونم تا ساعت ۳ شب و یا حتی بیشتر بی وقفه گوشش بدم و اشک بریزم و اشک‌هام تموم نشن.

برچسب ها: موسیقی
چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴23:12Mavira
۴۴۳

هیچ صدایی نبود جز صدای وزیدن نسیم مابین گندم‌ها؛ نرمه نور نوازش کوتاهی بر صورتم داشت مثل لمس بال یک پروانه کوتاه و با لطافت. آسمان آبی بود بدون یک تکه ابر. پس کی قرار است زمین و آسمان یکی شوند؟ آن ابرهای سیاه کجایند؟ گندم ها سنگین و باوقار تکانکی می خوردند.انگار که همه چیز خوب است حتی در تاریکی شب هم هیچ سایه‌ی سیاهی به اینجا نخواهد آمد. هیچ سایه‌ای خورشید را نخواهد پوشاند. این آرامش قبل طوفان است؟ گمان نمی‌کنم طوفانی در کار باشد! هیچ انسانی گوشت تن خود را به دندان نمی‌کشد گمان نمی‌کنم آسمان چنین بی رحمانه زمین را درهم بشکند که آسمان و زمین هم بسان تن آدمی یکی‌اند. و آنان با چشم های بسته و دندان های بُرّان دشت را از درخت عریان کردند. تن درختان دسته دسته زخمی و خون آلود در انتظار تیزی میخ‌ها دراز به دراز در آغوش دشت افتاده بود. خونشان بوی شیرینی داشت بوی میوه‌هایی که به ثمر ننشته بود. این شیرینی به کام آنان نشست و حریصانه به دشتهای همجوار حمله کردند. هر درختی که بر زمین میافتاد جوی خون جاری میشد و آنان مدهوش کام شیرینشان به درخت بعدی حمله می‌کردند بدون آنکه بفهمند پاهایشان تا زانو در خون شیرین است. خون از آنها بالا گرفت به گلویشان رسید، آسمان صاف بود؛ خون در گلویشان جهید، گندمزار آرام بود؛ خون از چشم هایشان جاری شد و جهان درهم شکست. از میان زهر آهن میخ ها جوانه ها رویید و درختان قد علم کردند و انارهای شیرین و سرخ زیر نور خورشید درخشیدند انارهای شیشه‌ای.

:تکلیف از مدرسه روش

با الهام از ماجرای نوح.

یکشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۴23:16Mavira
۴۴۲

سرپرست من دوباره آهنگ غمگین گذاشته

عزیزم به قلب شکسته من اینجا اصلا توجه نمیشه :((((

برچسب ها: شرح
پنجشنبه دهم مهر ۱۴۰۴10:9Mavira
۴۴۱

یا مثلا دوباره توی بحث خود فرد میپره وسط حرفت به تو اجازه نمیده که حرفت رو کامل کنی و شروع به مخالفت میکنه و وقتی تو ادامه حرفت رو از سر میگیری و میگی که اگه صبر میکردی به حرف شما هم می‌رسیدیم میگه خواهش میکنم اجازه بدید حرفم تموم شه :)))))))

بابا حرف تو حرفه نباید توش پرید

حرف من حرف نیست؟

ای بابا ای بابا :)))))

برچسب ها: آدمی
سه شنبه هشتم مهر ۱۴۰۴10:59Mavira
۴۴۰

اینکه تو یه بحث طرف دیگر بحث به جای توجه به گفت‌وگو و موضوع بحث و استدلال و پاسخ دادن میگه با کلمات سخت حرف میزنی و فلان و بهمان

این میشه سفسطه

این میشه من بحث رو متوجه نمیشم اما انقدری از خودم متشکرم که ازت نمیخوام که ساده تر برام توضیح بدی پس بهت حمله می‌کنم

این میشه من دارم بازی روانی راه ميندازم تا تو از بحث منحرف بشی و رشته کلام از دستت بریده شه و در انتها تو چرت و پرت گفتی که من نفهمیدم اصلا هم دلیلش دانش کلامی و زبانی پایین من نیست ها مشکل از توعه و اینطوری کل بحث رو به حاشیه میکشونم که نتیجه بحث مشخص نشه و تو رو سرزنش میکنم و بهت حس بدی میدم.

بله عزیزم جامعه ما آداب گفت و گو رو بلد نیست و فکر میکنه هر گفت و گویی یعنی تو ماهیت خودت و حرفت اشتباهه و من دارم گفت و گو رو شروع می‌کنم که به همه اثبات کنم که تو اشتباهی تازه با لشکر و اسلحه هم دارم باهات بحث میکنم پس توهم متقابلا بهم حمله کن که وقت جنگه

:)))))

بله من هم از این جامعه مستثنی نیستم فقط به این ضعف فرهنگی آگاهم و در تلاشم تا برطرفش کنم/سرکوبش کنم.

برچسب ها: آدمی
سه شنبه هشتم مهر ۱۴۰۴10:36Mavira
۴۳۹

سرپرستم آهنگ گذاشته. خواننده میگه اگه بعد تو عاشق نشم چی؟ آدم سابق نشم چی

و نگاه من روی کلمات کتاب قدرت داستان گویی در کسب و کار قفل میشه.

برچسب ها: شرح
دوشنبه هفتم مهر ۱۴۰۴11:19Mavira
۴۳۸

قبل‌تر یکی از صدام تعریف می‌کرد و بهش توجه می‌کرد خیلی متاثرم می‌کرد. اما جدیدا وقتی کسی از بیان و تسلطم تو حرف زدن تعریف میکنه متاثرم میکنه بخصوص وقتی در ادامه اشاره کنه که چقدر من مناسب روانشناسیم :)))))))

همکارای جدیدم(یه ماه بعد من اومدن) دو هزار امتیاز مثبت از من گرفتن چون به هر دو مورد اشاره کردن؛ دستشان درد نکند.

برچسب ها: من
پنجشنبه سوم مهر ۱۴۰۴23:13Mavira
۴۳۷

بفرمایید غمگین بشید

Hüküm-cem adrian🎼

آخ از کمانچه‌ش

آخ

برچسب ها: موسیقی
سه شنبه یکم مهر ۱۴۰۴7:55Mavira
۴۳۶

امروز صبح که از خواب بیدار شدم خشونت رو بر علیه خودم انتخاب کردم: پلی لیست غمگین :)

و الان فقط یه آهنگ دیگه با گریه فاصله داشتم که جم آدرین پلی شد :))))))))))

برچسب ها: شرح
سه شنبه یکم مهر ۱۴۰۴7:51Mavira
۴۳۵

چون که آخرین روز شهریوره

شرابی-رستاک حلاج 🎼

مثه آخرین روز شهریوره

همه ترسم اینه بره بگذره

نگام با نگاهش گلاویز شد

چشماشو یه آن بست پاییز شد

برچسب ها: موسیقی
دوشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۴11:2Mavira
۴۳۴

حتی فرصت ندارم ناراحت باشم/بمونم باید بخوابم و فردا از ۵ صبح تا پاسی از شب بیرون باشم با همون چیز سیاه توی آغوشم. :)))

برچسب ها: چیزهایی هست
یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴23:18Mavira
۴۳۳

کلا آدم گلایه کنی نیستم. هیچ وقت نبودم. مامان میگه بچه که بودم هیچ وقت از هیچ چیزی گلایه نمی‌کردم اعتراض نمی‌کردم فقط گاهی بی دلیل گریه می‌کردم و بهانه می‌گرفتم.

یادمه اون گریه‌های بی‌دلیل رو یادمه! چیزی به قلبم خنج می‌کشید و من از شدت سوزش و درد قلبم گریه می‌کردم؛ فقط گریه می‌کردم. نمی‌دونستم اون چیه اما همیشه باهام بود روی کولم سوار می‌شد از پاهام آویزون میشد کرم می‌شد می‌رفت تو مغزم خنجر می‌شد و تو قلبم فرو می‌رفت. بود؛ سنگین و سیاه و بزرگ. گاهی من رو می‌بلعید و به جای من زندگی می‌کرد گاهی اشک می‌شد از چشم‌هام و می‌بارید

بود

هست

خواهد بود.

شاید باید گلایه می‌کردم وقتی که توی دلم قُل میزد به بیرون تفش می‌کردم زیر پاهام لهش می‌کردم

اما من بغلش کردم و برای همیشه با خودم حملش کردم.

برچسب ها: چیزهایی هست
یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴23:13Mavira
۴۳۲

امشب خیلی ناراحتم عزیزان

از اتفاق غریب‌الوقوعی که قلبم خبرش رو میده

گله‌دارم

خیلی گله‌دارم

و میدونم گله داشتن فایده نداره؛ نه گوشی برای شنیدنش هست و نه الزامی برای گفتن

گله‌هام رو هم رها می‌کنم همونطور که خودش رو کردم.

برچسب ها: چیزهایی هست
یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴23:1Mavira
۴۳۱

رمز این نوشته اسمیه که باهاش برام کامنت گذاشتی

ادامه مطلب

یکشنبه سی ام شهریور ۱۴۰۴22:55Mavira
۴۳۰

بگذریم.

اگر هنر نبود حقیقت مرا می‌کشت.

برچسب ها: ثبت , رنجی که کشیدم
پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۴10:46Mavira
۴۲۹

حقیقتش رو بخواید این شغل به طرق مختلف من رو به چالش می‌کشونه. همیشه تفاوت معناداری تو جمع‌های رندوم داشتم و یکی از دلایل اصلی مایل نبودنم برای بودن تو جمع‌های رندوم و ارتباط گرفتن با آدم‌هایی که پیش زمینه‌ی شناختی ازشون ندارم همین بوده. من انزوا رو ترجیح می‌دادم به بودن با جمع‌هایی که احساس طرد شدگی رو بهم تزریق می‌کردن. هنوز هم ترجیحم همینه ولی خب سرکار هر روز جمع این چنینی رو تجربه می‌کنم :))) آدم‌هایی که چو تخت پاره بر موج رها و بی‌ثباتن. هیچ چارچوب فکری ندارن و برای پذیرش اجتماعی همرنگ هر جمعی میشن :)))))) و کسی که هم‌رنگشون نیست رو با کنایه تمسخر می‌کنن.

باید سکوت کرد

پوزخند زد

و صدای آهنگ رو تا ته زیاد کرد

و با خود تکرار کرد این شغل موقتیه

این زنجیر‌ها پاره میشن

و تو دوباره یک اقیانوس فاصله میگیری از این آدم‌ها :)

برچسب ها: شرح
پنجشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۴10:39Mavira
۴۲۸

موسیقی روز بیستم

آهنگی که در عنوانش عدد دارد:

505- Arctic monkeys

پ.ن: چشم‌هام از شدت خواب‌آلودگی باز نمیشن

دلم میخواد پلی لیستم رو پخش باشه و من بخوابم و وقتی خوابم عمیق شد یه نفر قطعش کنه :(

برچسب ها: موسیقی
چهارشنبه بیست و ششم شهریور ۱۴۰۴22:30Mavira
۴۲۷

قلبم سنگینه و چیزهای زیادی برای نوشتن دارم؛ اما خب بگذریم و کشف آهنگ امروز برای شما.

If you go- nemra

پیشنهاد می‌کنم برای اولین بار با هدفون و صدای بلند گوشش بدید.

برچسب ها: موسیقی
چهارشنبه بیست و ششم شهریور ۱۴۰۴22:12Mavira
۴۲۶

امسال به طرز عجیبی از اومدن پاییز خوشحالم. در حدی که بابتش اشک‌آلود میشم :)))

کیومرث در روزی که پاییز دویید و آمد در حیاط خانه‌ما.

برچسب ها: ثبت
شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴0:3Mavira
۴۲۵

آدمی که بودم یه شبه ازبین نرفت. ذره ذره چیزها در من مرد.

آدمی بودم که همیشه درحال فیلم دیدن بود و بعد از فیلم دیدن به تفصیل دربارش تو اینستاگرام حرف می‌زد و همیشه در حال کتاب خوندن بود و قسمت هایی از کتاب که ارزشمند بود رو با تصویرهای سیاه سفید رئال و کلاسیک که متناسب با اون قسمت بود رو استوری میکرد و درباره کتاب‌های غیرداستانی به تفصیل صحبت می‌کرد درباره نژادپرستی، زن ستیزی، کوییرفوبی با مثال و به ساده‌ترین حالت می‌نوشت تا حتی بی‌خبر ترین آدم از این موضوعات هم متن براش قابل فهم باشه. و چقدر حالم خوب بود :)))))))) از نوشتن برای ژورنال خودم چقدر خوشحال بودم. چقدر سرم پر از رویا بود چقدر دهانم برای حرف زدن می‌جنبید چقدر روانم حوصله حواشی بعد از حرفهام رو داشت. و بعد ذره ذره شوق چیزها در من مرد. بعضی هاشون به قتل رسیدن! دستهایی به دور گلوشون حلقه شد و جلوی چشم های خودم کشته شدن. بعضیهاشون رو خودم کشتم مثل گلدانی که هر روز میبینیش و از کنارش رد میشی و بهش آب نمیدی در حالی که عاشقشی درحالی که از تشنگیش گلوی خودت هم خشک شده و وقتی مرد قسمتی از تو هم با اون مرد. و بعضی هاشون رو هم روزگار آتیششون زد و خاکسترشون رو با خودش برد.

بعد از این دوران عاشق شدم :))))))

و حالا خودم دستهام رو دور گردن اون عشق فشار میدم تا بمیره. چیزی که با دستهای من زنده نشده بود با دستهای من در حد مرگ زخمی نشده بود اما باید با دستهای من میمرد. باید

برچسب ها: شرح , من , چیزهایی هست
جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴23:46Mavira
۴۲۴

بعد از مدت‌ها پناه میبرم به موسیقی :))))

روز نوزدهم: آهنگی برای رانندگی کردن: اوایل چالش تم دو روز که به نظرم بی‌معنی بود رو عوض کردم. یکی از اون روزها شد آهنگی برای اینکه توی ماشین بهش گوش بدی یه همچین چیزی و اونجا به تفصیل در این باره حرف زدم :))))) اما خب همین الان یه خاطره ناز توی ذهنم نقش بست من و بابا توی راه رشت به همدان درحالی که بارون می‌بارید و کوه‌ها سبز پسته‌ای بودن و جم آدرین می‌خوند و من باهاش همخوانی میکردم :))) بله عزیزان آهنگ seni seviyorum-cem adrian مناسب رانندگی کردنه.

و این هم ویدئوی خاطره‌ی مذکور :))))

دورانی به قدری شور زندگی در من زیاد بود که گوشه‌ای از لحظه‌هام رو ضبط میکردم و تو اینستاگرامم تو هایلایت صداها نگهشون می‌داشتم :)))

چقدر دل‌تنگ اون آدمیم که بودم . چقدر :(

برچسب ها: موسیقی
جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴23:34Mavira
۴۲۳

والا چی بگم این چند وقت اخیر انقدری برای من سخت و پر اتفاق و طاقت‌فرسا گذشته که شخصا فکر میکنم چند ماه نبوده و چندسال بوده :))))

از کار قبلیم دراومدم

رابطم رو تموم کردم

برنامه زندگیم به دستان نامهربان روزگار دچار تغییرات شد

وارد کار جدید شدم

محیط جدید

مهارت جدید

مثل روزهای طاقت فرسای مدرسه آدمیان رو مخی که ازشون بدم میاد رو هر روز میبینم

بوق سگ از خواب بیدار میشم

داروی اضطرابم رو قطع کردم

تجربیات احتماعی جدید کسب کردم

و هزاران اتفاق ریز و درشت دیگه. واقعا سخت و طاقت فرسا بود و خواهد بود.

گریه می‌کنم

برچسب ها: شرح
جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴22:57Mavira
۴۲۲

این چند وقت همش با خودم تکرار میکردم از کارمندی متنفرم از کارمندی متنفرم از کارمندی متنفرم

و امروز از صبح هی با خودم تکرار میکنم از کار خونه بیشتر از کارمندی متنفرم :))))))

برچسب ها: شرح
پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴16:40Mavira
۴۲۱

خداروشکر بابت موسیقی و زن

و البته زنان راک استار :))))

برچسب ها: موسیقی
چهارشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۴23:44Mavira
۴۲۰

«چرا شعله‌های قلب این‌قدر ممتد است؟ این آتش چرا خاکستر نمی‌شود؟ به من بگو انسان چرا دوست می‌دارد؟»

/نیما یوشیج

نمی‌دانم نیما. نمی‌دانم

برچسب ها: چیزهایی هست
چهارشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۴0:20Mavira
آخرین مطالب
صفحات سایت